سفارش تبلیغ
صبا ویژن

10قانون برای تربیت کودکان شاد و آرام از 0 تا 21 سال

 10قانون برای تربیت کودکان شاد و آرام از 0 تا 21 سال

  1. آن را مشاهده کنید و به آن گوش دهید


چشم ها آینه روح هستند و نگاه کردن به کودک با دوری از سطحی نگری به او این امکان را می دهد که احساس کند دوستش دارد، مورد استقبال قرار گیرد، احساس کند وجود دارد و به عشق مادر و بابا، موتور واقعی و غذایی که می خواهد، حتی قبل از آن وجود دارد. غذا. از این رو:

    وقتی به سمتش می روید در چشمانش نگاه کنید.

    هنگامی که می خواهید چیزی را به او بگویید، هر زمان که ممکن است، خود را تا قد او پایین بیاورید.

    اغلب از او بپرسید که چه احساسی دارد: او احساس می کند که شنیده می شود و یاد می گیرد که به نوبه خود احساسات و عواطف خود را مشاهده کند.

    مثلاً وقتی از مدرسه یا مهدکودک به خانه می‌آید، از پرسیدن «چطور گذشت؟» خودداری کنید. (او خود را به انجام و اجرا فرافکنی می کند) و از او بپرسید: «چه احساسی داری؟ امروز صبح تو مدرسه چطور بودی؟" (او احساس می کند در وهله اول قرار گرفته است و احساس می کند که برای مادر و بابا قبل از هر چیز به عنوان یک فرد مهم است و نه برای کاری که انجام می دهد)

این کار می تواند در تربیت کودک بسیار موثر باشد

2. همیشه به یاد داشته باشید که او بالغ نیست

چند بار شنیده ایم " مرد کوچولو باش "، " گریه نکن که بزرگی!" برای کودکان سه تا چهار ساله؟ آیا آنها واقعاً در آن سن و سال انقدر بزرگ هستند؟ ما آن را باور نمی کنیم. مهم است که کودکان بتوانند دوران کودکی را به طور کامل تجربه کنند: بازی، بازی، بازی، دوست داشته شدن، خدمت، کمک، نازپروردگی، حمایت.

اگر این کار را نکنیم، شکاف بزرگی را به آن‌ها می‌دهیم که در سال‌های بعد که باید خودشان را نشان دهند، به دنبال آن خواهند بود. چه تعداد بزرگسال را می شناسیم که از نظر احساسی مستقل نیستند که خلأهای عاطفی را با غذا، دود پر می کنند، که نیاز دارند دائماً از بیرون احساس کنند که آنها را می شناسند؟

چگونه این توصیه را در عمل اعمال کنیم؟ در اینجا دو نکته مهم وجود دارد.

    از تحمیل «اجباری» قوانین بپرهیزید: کودک با مثال و از طریق تقلید یاد می گیرد. مجموعه قوانین او را در اوایل به حالت بزرگسالی می فرستد که برای سن او مناسب نیست. به عنوان مثال، اگر می خواهید در پایان تمام وعده های غذایی دندان های خود را مسواک بزنید، از سخنرانی خودداری کنید و دست او را بگیرید، با هم به دستشویی بروید و شروع به شستن آنها کنید و به او این فرصت را بدهید که به موقع شما را مشاهده و تقلید کند.

    اگر می خواهید او یاد بگیرد یا همکاری کند، همیشه او را از طریق بازی درگیر کنید. به عنوان مثال، تمیز کردن اتاق خواب می تواند به بازی دزدان دریایی تبدیل شود که کشتی را تمیز می کنند و سپس شما خواهید بود که ناخدا هستید، سپس پسر و غیره. خواهی دید که فردای آن روز از تو می پرسد: مامان کی دوباره اتاق را تمیز می کنیم؟

3. آن را به یک ریتم هماهنگ روزانه تبدیل کنید

برای کودک، تشریفات معمول و کوچک روزانه ضروری است، زیرا به او امنیت می دهد، حتی زمانی که هنوز تصوری از زمان ندارد، او را راهنمایی می کند، به او احساس مرزی می دهد که می تواند با آرامش حرکت کند. برای رسیدن به این هماهنگی می توانید:

    ساعات روز را تا حد امکان از روز به روز مشابه کنید.

    از تعویض صندلی روی میز یا غذا خوردن یک بار پشت میز و سپس گهگاه روی مبل و غیره خودداری کنید.

    یک مراسم شب بخیر و یک مراسم صبح بخیر ایجاد کنید که کودک شما را به آرامی برای خواب یا از سرگیری روز همراهی کند.

    از بازی های خیلی پر جنب و جوش در عصر به نفع سکوت، نورهای ملایم و خواندن آرام یا بازی هایی که انرژی او را شارژ نمی کنند، اما به آرامش و انتقال به خواب کمک می کنند، خودداری کنید.

4. هر کاری انجام دهید تا خودتان آرام و شاد باشید


کودک با تقلید یاد می گیرد و همه چیز را از محیط بدون امکان فیلتر جذب می کند. داشتن یک مثال خوب برای پیروی از صرف زمان و تلاش برای روش آموزشی قدیمی دیکته، تکرار، پاداش و تنبیه جلوگیری می کند.

فضاهای خود را در نظر بگیرید تا خود را با کارهایی که دوست دارید انجام دهید شارژ کنید: ما نیز یک کودک درونی داریم که از او توجه می خواهد.

اگر آنها را دارید، تضادهای خود را با گذشته حل کنید و کینه هایی را که نسبت به دیگران و نسبت به خودتان دارید حل کنید: اغلب وقتی با فرزندانمان عصبانی می شویم، انگیزه واقعی در پشت سرخوردگی ما نهفته است و نه در کاری که آنها ممکن است انجام داده باشند.

5. از از دست دادن اعتماد به نفس طبیعی او جلوگیری کنید

کودک با اعتماد به نفس شدید نسبت به زندگی و امکانات آن به دنیا می آید، فقط گاهی اوقات بزرگسال ناخودآگاه این امنیت را از پایه تضعیف می کند، مثلاً وقتی او را با دیگران مقایسه می کنیم (کودک معتقد است که ما دیگران را به او ترجیح می دهیم و شروع به از دست دادن اعتماد به نفس می کند. . ).

در اینجا نکات کلیدی وجود دارد که باید برای حفظ اعتماد فرزندتان بدانید:

    مقایسه ها روحیه او را تضعیف می کند و به او احساس بی کفایتی می دهد: هر کودکی با استعدادها و ضعف های خود منحصر به فرد است. اینکه به او بگوییم ببیند چه کسی بهتر از او عمل کرده یا از او بهتر است، فقط او را دلسرد می کند و به جایی نمی رسد.

    قضاوت او را تحقیر می کند: او همانطور که هست کامل است. اگر او در کاری «اشتباهی» کرده است، به احتمال زیاد به این دلیل است که اطلاعاتی در مورد آن نداشت، یا به این دلیل است که آن را عمدا انجام نداده است یا به این دلیل که خسته یا شاید حواسش پرت شده است.

    در بیان اینکه چقدر او را دوست دارید، چقدر دوستش دارید و همیشه چقدر فوق العاده است ارتباط برقرار کنید.

    کودک شما همیشه به دلیل خاصی عمل می کند: وقتی کاری را انجام می دهد که دوست دارید از گفتن "خوب" بپرهیزید و هنگامی که کاری را انجام می دهد که فکر می کنید نباید انجام دهد از "چهره های زشت" یا سرزنش بپرهیزید: او همیشه انگیزه ای برای انجام یک کار دارد. راه معین و خطر این است که او متقاعد شود که برای داشتن حمایت و عشق شما فقط باید کارهایی را انجام دهد که شما دوست دارید و از طبیعت و احساسات خود دور شوید.

6. عزت نفس ذاتی او را حفظ کنید

پذیرفتن کودکان و نوجوانان همانگونه که هستند، اصل طلایی است که باعث می شود آنها همیشه احساس اعتماد به نفس، قوی و توانمند کنند. به او اجازه دهید آزمایش کند و از طریق بازی بیاموزد، با توضیح منطقی در مورد چرایی چیزها از زیاده روی در مورد او اجتناب کنید.

به عنوان مثال، اگر فرزندتان می‌خواهد به قابلمه روی آتش دست بزند و شما نمی‌خواهید چون می‌ترسید ممکن است بسوزد، گفتن و توضیح دادن به او، شاید حتی طرح نظریه‌ای در مورد گرما، بیهوده است. اگر هوس انجام این کار را داشته باشد، باز هم سعی می کند او را راضی کند.

پس چه کاری می توانید انجام دهید؟ به او اجازه دهید آزمایش کند (که به این معنی نیست که از آشپزخانه بیرون بروید و بگذارید بسوزد). می توانید با عشق به او بگویید که می تواند قابلمه را لمس کند اما با احتیاط چون می سوزد (در حالی که روی آتش گرم می شود و هنوز داغ نشده است).

او کسی است که منابع دفاعی خود را فعال می کند، گرما را از قبل احساس می کند و با آرامش به آنجا می رود، اما در این بین می تواند تلاش کند، به کنجکاوی خود پاسخ دهد و در عمل آن را تأیید کند. به این ترتیب، بعید است که بچه ها برای به چالش کشیدن ما یا آسیب رساندن به خودشان برگردند.

7. از فیوزی که باعث شعله ور شدن «تندروها» می شود اجتناب کنید.

هوی و هوس همیشه بیان نیاز کودکی است که پذیرفته نشده است. قبل از اینکه عصبانی شوید و خود را در سطح او قرار دهید، از خود بپرسید که چه چیزی را از دست می دهید، چه چیزی با شما ارتباط برقرار می کند، چه اشتباهی ممکن است در تعامل با او داشته باشید. این نه تنها در مورد کودکان کوچکتر بلکه و همیشه در مورد نوجوانان نیز صدق می کند.

تا حد امکان بی طرف باشید و به جای عصبانی شدن سعی کنید از خود بپرسید: « چرا او این کار را می کند؟ اگر من جای او بودم، آیا می‌خواهم کسی جلوی او باشد که عصبانی شود و مرا درک نکند یا می‌خواهم مرا درک کنند و از او استقبال کنند؟»

8. به آنها زمان با کیفیت بدهید

بهتر است دو ساعتی را که با فرزندانمان در حضور کامل و فداکاری کامل سپری کنیم تا یک روز کامل در کنار هم در کسالت و ناامیدی. می توانید با یک ساعت وقت گذاشتن در زمانی که احساس می کنید می توانید در اختیار او باشید و بدون فکر کردن به چیز دیگری فقط با او بمانید، شروع کنید. از بازی های او لذت ببرید، به او گوش دهید، از او لذت ببرید.

اگر کارهایی برای انجام دادن دارید و او نیز باید از آنها مراقبت کند، هر کاری می توانید انجام دهید تا او را به شیوه ای سرگرم کننده درگیر کنید.

اجازه ندهید او فکر کند که بار ماشین لباسشویی یا شامی که باید آماده کند از او مهمتر است: در حین آماده سازی با او صحبت کنید، یا او را درگیر کنید، و همیشه اول از همه به او احساس بدهید.
9

. مقتدر باشید و مقتدر نباشید

آیا تحمیل و تعهدات محدود کننده را دوست دارید؟ فرزند شما نیز آنقدرها آنها را دوست ندارد.

اقتدار منجر به احساس نیاز به عصیان و تجاوز می شود، در حالی که اقتدار به خود اجازه می دهد تا به عنوان یک راهنما، پشتیبانی و درک درک شود و حس اعتماد را تغذیه کند:

    دلایل رفتار او را از فرزندتان بپرسید، به او مثال بزنید، اگر او در حال حاضر پسر است، می توانید دلیل این کارها را برای او توضیح دهید (شاید با کمک مثال هایی از زندگی روزمره).

    بی عیب و نقص با خود رفتار کنید تا الگوی خوبی برای او باشید

    به آن گوش دهید، از آن استقبال کنید و آن را به گونه ای درک کنید که برای خود احترام قائل هستید: احترام به والدین ابزار واقعی برای یک راهنمای مؤثر است. برای شنیدن نیازی به چیز دیگری ندارید.

    در صورت ناراحتی عاطفی، استقبال و «خود را در کنار او قرار دادن» ضروری است تا احساس کند از او حمایت می‌شود و می‌تواند آزادانه خود را بیان کند.


10. به ترس های او توجه کنید

او چه کودک باشد و چه نوجوان، هنوز بلوغ درونی برای مقابله مستقل با آنچه او را می ترساند ندارد. تمسخر یا مسخره کردن او زمانی که نگران چیزی است یا می ترسد به کودک کمکی نمی کند که از ترس خود غلبه کند. مطمئن شوید که هیچ کس در محیط اطراف او را مسخره نمی کند.

شما می توانید جایگزین کلاسیک " بیا، چه می خواهی باشد!" با جمله " من تو را درک می کنم، چرا اینقدر می ترسی؟ چه می شنوید؟ چگونه می توانم به شما کمک کنم؟ "

و در نهایت، ترس های او را با نشان دادن نحوه انجام این کار از طریق مثال بی طرفی، شفافیت و امنیت برای او حل می کنید: او اعتماد و احترام زیادی به شما خواهد داشت و ابزار تکمیل بلوغ عاطفی خود را خواهد داشت تا بتواند یک بار خودمختار باشید.



چه چیزی می تواند این نکات را بی اثر کند؟ فقط یک چیز: آنها را فراموش کنید یا اجازه دهید مشکل اولیه در استفاده از آنها قدرت اراده شما را در روزهای اولیه تسخیر کند.

اصولی هستند که به طبیعت کودک و جوان و نیازهای واقعی آنها در مراحل رشد احترام کامل می گذارند. آنها همان مواردی هستند که ما به مدت پنج سال در یک مرکز اقامتی برای کودکان تحت سرپرستی استفاده کرده ایم و نتایج عالی به دست آورده ایم و همچنین در حین حمایت از بسیاری از والدینی که در مدیریت روزانه توله هایشان مشکل دارند.